شعر کده | ||
ناگاه عشق، عشق نه، چیزی عجیب تر چیزی شبیه زلزله اما، مهیب تر
چیزی غریب مثل نگاه کبوتران یا مثل چشم های تو ،حتی غریب تر
تقسیم شد نگاه تو و بی نصیب ماند چشمی که نیست چشمی از او بی نصیب تر
رفتم میان باغ اساطیری گناه
در جست و جوی میوه ای از سیب، سیب تر
تنها همین، همین که بگویم نیافتم از چشم های روشن تو دلفریبتر
با دست های سوخته باز آمدم ولی عاشق تر و حریص تر و ناشکیب تر
اینک منم غریق تماشای لحظه ها با چشمی از کبوتر و باران، نجیب تر [ سه شنبه 92/5/29 ] [ 12:59 عصر ] [ محمدمحمدی ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Published Themes By : Tempdownload.com ] |